فاطمهفاطمه، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 24 روز سن داره

بهترین هدیه زندگی

روزی معجزه ای

باید خدا رو شکر کرد. خدا را بهترین طبیب دید در حالی که ثانیه ای دوباره دخترکم را به من ارزانی داد. برای من این روز، روز تولد دوباره ات بود. روزی که سخت ترین آزمایش الهی را داشتم. روزی که فقط دلم میخواست گوشه ای تنها صدایم کند و منم با اشکم خیسش کنم. ولی باید درکنارت چون کوه مقاوم و چون سنگ صبوری میکردم. میخندیدم و ... تلاش برای از بین بردن لحظه تاریک. خداوند قدرت بی نظیرش را در قالب یک اتفاق، یک... به من نشان داد. آری اوست که لایق شکر گذاریس. اوست که هر که را بخواهد خودش شفا میدهد. خدایا از اینکه دوباره تک تک سلول های بدن نازنین دخترم را به منه مادر برگرداندی ازت سپاسگذارم. بیش از پیش شکر گذارت هستم. پنج شنبه 30 ام آذر ماه سال ...
30 آذر 1391

جمعه

 دخترم میخواندم که سهراب سروده بود" مثل یک گلدان، میدهم گوش به موسیقی روییدن" همان لحظه به این جمله فکر کردم و گفتم مادر به سان این گلدان میمونه که نظاره گر روییدن بذر کوچکش در خاکه. دلش خاک میشود و جانش آب، زبانش خورشید و ... تمام سعیش را میکند در پروراندن بذرش. آری مادر با تمام وجودش ذره ذره رشد و نمو فرزندش را حس میکند و...  ٩٩امین کلمه خاله مریم: میم(mayam) 100 امین کلمه شامپو: شامپو ماهی شکم پر دسپخت مامان جون مهربون شیرینی من، واقعا واسه آب نشدن باید بری تو  ...  ماست لبو که نوش جون کردی ...
17 آذر 1391

اولین نیم پوت خانومی

سلام قندی عسیسم امروز صبح با بابا امین رفتیم واسه شما و خودم نیم پوت گرفتیم. تو مغازه عاشقش شدی و نزاشتی بزارنش تو جعبش. از همونجا پوشیدی و تاتی تاتی کردی. این عکسو موقعی ازت انداختم که دم در پارکینگ منتظر بودیم بابایی ماشینو بیاره و شما زل زدی به یه آقایی که داشت درشونو باز میکرد. ادامه عکسها در.... از کی تا حالا در باز کردن خنده داشته ما خبر نداشتیم بدون شرح... راستی گلم شبهای این ماه تو مراسم عزاداری واقعا آزادی و هرچی اعم از شکلات و نون حلوا و بیسکویت و نون پنیرو... که بقیه میخورن به شما هم میدم. هم طعام بابرکت امان حسی(ع)  خوردی و هم کمی سرگرمت میکنه ...
2 آذر 1391

یکشنبه سوم محرم

خودتو قایم میکنی یا یه چیز رو صورتت میندازی میگی دایی(دالی) امروز در درمانگاه امام حسن(ع) کلاس بود منم شرکت کردم. تاکید داشتند که کودکان  شبها پیش از خواب شیربرنج با عسل بخورن تا بهتر بخوبند.سالاد ریزشده با ماست و کره مصرف کنند. بعد از قطره آهن چند قطره لیمو با آب خنک به آنها بخورانید و بستنی ندهید و به جای آن غذا و میوه بدهید. وزن شدی خیلی راضی نبودن و مجددا باید ماه آینده جهت چکاب ببرمت. عکس عدس پلو با کوکو میگو که میل نکردی جالبه که فقط به گوشی تاچم علاقه داری و اصلا به گوشی قدیمیم کاری نداری ...
28 آبان 1391

بندر دیلم

امروز به همراه زندایی (به قول خودت دندای) رفتیم دیلم و خرید کردیم بعدش ناهار در پارک ساحلی خوردیم بعد از آن رفتیم آب بازی کردی. نشستی کف دریا و ذوق کردی و آخرکار گریون از آب جدات کردم عکسهای دیلم کلا این سفر از همه سفرهایی که سه تایی رفتیم بهتر بود و خیلی آروم بودی و بهمون خوش گذشت ٢٠ آبان ٩١ ...
20 آبان 1391

19 آبان

کناردریای جزیره راه رفتی و آب بازی کردی خونه خالجان از تو میوه خوری همه سیب هارو جدا کردی و کنار گذاشتی. صد آفرین به دختر من عکس اسکله سنگی خرچنگ کباب شده خوردیم شماهم مارو همراهی کردی و خوشت آمد عکس خرچنگ ...
19 آبان 1391

مسافرت به ساحل خلیج فارس

امروز چهارشنبه ناهار میگو پلو آماده کردم و بابایی ساعت 12 آمد و عازم سفر به جنوب شدیم. ازچند هفته پیش قصد سفر داشتیم که به دلیل ناآرومی هات و درد دندونت به تاخیر انداختیمش تابه امروز. ناهار دشت ارژن خوردیم خیلی هوا خنک بود. از دشت ارژن تا برازجان لالا کردی ورودی برازجان چای نوشیدیم هر چند پشه های موزی حمله کردند و بدنمونو تیکه تیکه کردن و مجبور شدیم فرار کنیم. شام خونه دخترداییم بودیم. سرسفره "دوغ دوغ" راه انداخته بودی که بیا و ببین. خونشون دوبلکس بود. جات تو پله ها بود، من بالای آخرین پله و بابایی روی اولین پله مراقبت بودیم. ایستاده بالا پایین میرفتی و بالا پایین رفتنت تمامی نداشت. بعد از صرف شام رفتیم در کناره ه...
17 آبان 1391